x تبلیغات
محسن مسلمان

۸ تز اعضای حزب چپ آلمان علیه میلیتاریسم: تسلیح آلمان دنیا را ناامن‌تر می‌کند – برگردان: بابک احمدی

 

با توجه به کمبود نیروهای ذخیره در اوکراین، ناتو اکنون باید تصمیم بگیرد: یا به‌طور علنی در این جنگ مداخله کند، که به‌معنای آغاز رسمی جنگ جهانی سوم خواهد بود، یا برای پایان سیاسی این جنگ تلاش کند. به نظر می‌رسد که دولت ایالات متحده گزینه‌ی دوم را انتخاب کرده است – نه از روی تمایل به صلح، بلکه برای کسب بیشترین منفعت ممکن در این شرایط. آنچه ما امروز شاهد آن هستیم، نه یک مبارزه برای ارزش‌ها، بلکه رقابت میان دولت‌های سرمایه‌داری برای بازتقسیم قدرت در جهان است

روزنامه ی آلمانی “یونگه ولت” (jW)نوشت: با توجه به برنامه‌های عظیم تسلیحاتی که احتمالاً دولت آینده آلمان دنبال خواهد کرد، بیانیه‌ای ضد نظامی‌گری از سوی اعضای حزب چپ (Die Linke) را برای ثبت [در تاریخ] منتشر می‌کند. در جمع نویسندگان این متن، افرادی از اعضای حزب چپ آلمان که عضو مجلس فدرال، پارلمان اروپا، بخش کار و اتحادیه، عضو هیئت اجرایی حزب و بخش جوانان آن هستند حضور دارند.

***

با جنگ غیرقانونی ارتش روسیه علیه اوکراین، احساس ناامنی در میان مردم اینجا گسترش یافت؛ احساسی که از آن زمان تاکنون برای تسریع نظامی‌سازی جامعه مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. روایت‌های ساختگی و حقایق نیمه‌تمام به کار گرفته می‌شوند تا مواضع قبلی و درس‌های آموخته‌شده از دو جنگ جهانی را در حافظه جمعی تضعیف کنند. تصاویری از جنجال در کاخ سفید، شعار «ارتش فدرال کم‌بودجه» و روایت‌های ترسناک از ارتشی روسی که به زودی به سمت برلین حرکت خواهد کرد، همچنان به تشدید نگرانی‌های عمومی دامن می‌زنند.

فریدریش مرتس و هم‌پیمانانش با مهارت از این احساس ناامنی بهره‌برداری می‌کنند تا پروژه تسلیحاتی قرن را به پیش ببرند. آلمان و اتحادیه اروپا در جستجوی راه‌هایی برای حفظ و گسترش برتری ژئوپلیتیکی خود هستند. در عین حال، نارضایتی عمومی از روند سریع نظامی‌سازی جامعه رو به افزایش است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که با استدلال‌ها و تحلیل‌های دقیق، به‌طور فعال در این بحث اجتماعی مداخله کنیم. با ارائه این هشت تز، ما نه‌تنها قصد داریم به درک بهتر این روند کمک کنیم، بلکه همچنین خواهان آن هستیم که نیروهای چپ سیاسی قاطعانه در برابر این مسیر ایستادگی کنند.

۱. جنگ اوکراین و حراج منابع

بحران در دفتر بیضی (کاخ سفید) نقطه‌ی آغاز این تحولات نیست، بلکه اوج تغییرات ژئوپلیتیکی گسترده‌ای است که از زمان آغاز جنگ اوکراین شفاف‌تر و سریع‌تر شده‌اند. استراتژی ناتو برای طولانی کردن این جنگ از طریق سرمایه‌گذاری‌های کلان، با هدف افزایش هزینه‌های روسیه به‌عنوان یک رقیب امپریالیستی، برای ایالات متحده به پایان خود نزدیک می‌شود. دولت ترامپ دیگر فایده‌ای در ادامه‌ی این سرمایه‌گذاری نمی‌بیند، چراکه هرچه بیشتر مشخص می‌شود که اوکراین از لحاظ نظامی توانایی پیروزی در این جنگ را ندارد.

با توجه به کمبود نیروهای ذخیره در اوکراین، ناتو اکنون باید تصمیم بگیرد: یا به‌طور علنی در این جنگ مداخله کند، که به‌معنای آغاز رسمی جنگ جهانی سوم خواهد بود، یا برای پایان سیاسی این جنگ تلاش کند. به نظر می‌رسد که دولت ایالات متحده گزینه‌ی دوم را انتخاب کرده است – نه از روی تمایل به صلح، بلکه برای کسب بیشترین منفعت ممکن در این شرایط.

در ازای تسلیحاتی که تاکنون به اوکراین ارسال شده است، آمریکا قصد دارد با انعقاد توافقنامه‌ای بر سر منابع طبیعی، دسترسی خود به ذخایر ارزشمند اوکراین را تضمین کند. با این حال، انگیزه‌ی اصلی تغییر سیاست آمریکا، چرخش تمرکز به سوی چین، رقیب اصلی این کشور در قرن بیست‌ویکم است. در همین حال، تصور اینکه «اروپایی‌های صادق» برخلاف ترامپ صرفاً به دلایل بشردوستانه به اوکراین کمک می‌کنند، اشتباه است. کمک‌های مالی اتحادیه اروپا به اوکراین – برخلاف کمک‌های آمریکا – عمدتاً به‌صورت وام هستند.

اروپا نیز اهداف ژئوپلیتیکی بلندمدت و منافع اقتصادی کوتاه‌مدتی را دنبال می‌کند: در حالی که امانوئل مکرون به‌طور فعال در حال مذاکره برای دسترسی به منابع طبیعی اوکراین است، رودریش کیزه‌وترRoderich Kiesewetter، سیاستمدار دفاعی حزب دموکرات مسیحی (CDU)، به‌صراحت اعلام می‌کند که اروپا به ذخایر لیتیوم منطقه‌ی دونتسک «نیاز دارد». این در حالی است که قدرت‌های اروپایی تاکنون حاضر نشده‌اند بدهی‌های اوکراین را ببخشند.

۲. شکست استراتژی آلمان و اروپا

اکنون نتیجه‌ی عدم تلاش جدی دولت فدرال آلمان و کشورهای اروپایی برای دستیابی به یک آتش‌بس در سه سال گذشته آشکار شده است. آن‌ها مدعی بودند که می‌توانند یک پیروزی نظامی را سازماندهی کنند – ادعایی که از همان ابتدا غیرواقع‌بینانه بود. اکنون ترامپ ابتکار عمل را به شیوه‌ی خود در دست گرفته و مستقیماً با روسیه مذاکره می‌کند، آن‌هم در مرحله‌ی اول بدون حضور اوکراین بر سر میز مذاکره.

اما به‌جای درس گرفتن از این شکست، بخش‌هایی از نخبگان سیاسی آلمان و اروپا همچنان به استراتژی ناکام خود پایبندند. این استراتژی با ادعای اینکه روسیه ممکن است به‌زودی به قلمرو ناتو حمله کند، همراه شده است. استدلال آن‌ها متناقض به نظر می‌رسد: از یک سو، گفته می‌شود که روسیه از نظر نظامی قادر به شکست اوکراین نیست (اگر ما «کمک کنیم»)، اما از سوی دیگر، ادعا می‌شود که اگر اکنون با بودجه‌ی ویژه تسلیحاتی آلمان را به‌خوبی تجهیز نکنیم، روسیه ممکن است به‌زودی در ساحل رود راین ظاهر شود. هر دوی این ادعاها نمی‌توانند هم‌زمان درست باشند.

علاوه بر این، حتی بدون در نظر گرفتن ایالات متحده، میزان هزینه‌های نظامی و ظرفیت‌های تسلیحاتی اتحادیه اروپا در حال حاضر به‌طور قابل‌توجهی از روسیه فراتر می‌رود. در واقع، دامن زدن به ترس از حمله‌ی روسیه به قلمرو ناتو، در درجه‌ی اول برای توجیه بسیج منابع عظیم جهت افزایش تسلیحات صورت می‌گیرد.

۳. اسطوره‌ی سیاست خارجی مبتنی بر ارزش‌ها

درگیری‌های ژئوپلیتیکی کنونی هرگز درباره‌ی تقابل «کشورهای اقتدارگرا در برابر آزادی و دموکراسی» نیست. مانترای سیاست خارجی مبتنی بر ارزش‌ها که آنه لنا بائربوک و هم‌فکرانش [حزب سبزها] تبلیغ می‌کنند، چیزی جز یک توهم نیست.

در واقع، این کشورهای اروپایی – در رأس آن‌ها آلمان – بودند که اقدامات غیرقانونی اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه را از نظر دیپلماتیک تأیید کردند، در حالی که هم‌زمان به ارسال تسلیحات برای دولت اقتدارگرای نتانیاهو ادامه دادند. آنچه ما امروز شاهد آن هستیم، نه یک مبارزه برای ارزش‌ها، بلکه رقابت میان دولت‌های سرمایه‌داری برای بازتقسیم قدرت در جهان است. این رقابت نیز هرچه بیشتر شدت می‌گیرد – آن‌هم به بهای زندگی فقرا و طبقه‌ی کارگر در سراسر جهان.

تسلیح برای آزادی؟ دقیقاً برعکس: هرچه نظامی‌گری بیشتر گسترش یابد، آزادی‌ها و دستاوردهای دموکراتیک بیشتر تحت فشار قرار می‌گیرند.

۴. نقش ژئوپلیتیکی اتحادیه اروپا

اتحادیه اروپا در این درگیری بی‌طرف نیست. اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا، در سال ۲۰۲۱ تصریح کرد که جهان وارد «دورانی جدید از رقابت فزاینده» شده است و ما در «عصر رقابت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگی که روابط خود را از نو تنظیم می‌کنند» به سر می‌بریم.

قدرت‌های پیشرو در اتحادیه اروپا تنها به دنبال تثبیت مناطق نفوذ خود در اروپای شرقی در برابر روسیه نیستند. آن‌ها همچنین تلاش می‌کنند در رقابت جهانی با ایالات متحده، چین و سایر قدرت‌های نوظهور جایگاه خود را حفظ کنند – رقابتی بر سر مسیرهای تجاری، منابع طبیعی و بازارها. اما این بازتنظیم روابط ژئوپلیتیکی جدید پر از تناقضات است.

کمترین نقطه‌ی اشتراک میان اعضای اتحادیه اروپا در حال حاضر، افزایش نظامی‌گری در سطح اروپا است. با بسته‌ی تسلیحاتی ۸۰۰ میلیارد یورویی که اخیراً اعلام شده، قرار است اتحادیه اروپا از نظر قدرت سیاسی و نظامی موقعیت خود را تقویت کند. گام‌های بعدی اتحادیه اروپا در سیاست ژئوپلیتیکی در ماه‌های آینده مشخص خواهد شد – و این تا حد زیادی به میزان یا عدم توجه ترامپ به منافع متحدان اروپایی خود بستگی دارد.

در هر صورت، رقابت فزاینده برای بازتقسیم جهان – که اتحادیه اروپا نیز در آن نقش پررنگی دارد – نویدبخش چیزی جز فقر و سختی بیشتر برای طبقات فرودست و کارگران نخواهد بود. جنگ‌های نیابتی جدید در جنوب جهانی و عملیات نظامی برون‌مرزی تحت پرچم اتحادیه اروپا، سناریویی است که به نظر می‌رسد از پیش طراحی شده باشد.

۵. فریدریش مرتس – صدراعظم راین‌متال و شرکا

فریدریش مرتس می‌خواهد تسلیحات بیشتری تولید کند، «به هر قیمتی که باشد». برنامه‌های او شامل اصلاح قانون اساسی برای امکان‌پذیر ساختن یک مسابقه‌ی تسلیحاتی نامحدود بر پایه‌ی وام است. اما این تصمیم، واکنشی ناگهانی به بحران در کاخ سفید نیست. بسیج صدها میلیارد یورو برای افزایش توان نظامی، پیش‌تر توسط سیاستمداران برجسته‌ی حزب سوسیال دموکرات (SPD)، سبزها، دموکرات مسیحی‌ها (CDU) و حتی حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) کمابیش علناً مطرح شده بود. تصاویر منتشرشده از واشنگتن و نگرانی ناشی از آن در میان مردم، اکنون بهانه‌ای برای پیش بردن این برنامه با وجود مخالفت‌ها شده است. این سیاست، گامی دیگر در راستای آماده‌سازی آلمان برای جنگ است.

با این حال، ادعای کمبود بودجه‌ی ارتش آلمان کاملاً نادرست است: این کشور در حال حاضر در رتبه‌ی چهارم هزینه‌های نظامی جهان قرار دارد. میلیاردها یورویی که اکنون صرف تسلیحات می‌شود، نه آلمان را امن‌تر می‌کند و نه جهان را، بلکه خطر جنگ را افزایش می‌دهد.

مسابقه‌ی تسلیحاتی جهانی همیشه از یک منطق ثابت پیروی می‌کند: یک کشور که مسلح می‌شود، کشور دیگری را وادار به واکنش می‌کند. اگر این منطق بازدارندگی تا انتهای خود دنبال شود، سرانجام به تسلیحات هسته‌ای برای آلمان و اروپا خواهد رسید. در بدترین حالت، این مارپیچ تسلیحاتی به یک جنگ بزرگ منتهی خواهد شد، جنگی که بازندگان زیادی و برندگان اندکی خواهد داشت.

تجربه‌ی تاریخی نشان داده است که چنین روندهای خطرناکی تنها از طریق معاهدات متقابل خلع سلاح مهار شده‌اند. اما این اتفاق به‌طور خودکار رخ نمی‌دهد: به‌جای ادامه‌ی این مسیر اشتباه، باید از تجربه‌ی دو جنگ جهانی درس گرفت و با تمام توان در برابر این روند ایستاد – چیزی که نیازمند یک جنبش بین‌المللی ضدجنگ و فشار گسترده‌ی اجتماعی است.

۶. حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) و نظامی‌سازی جامعه

برنامه‌ی گسترده‌ی تسلیحاتی دقیقاً به نفع حزب آلترناتیو برای آلمانAfD تمام می‌شود. برخلاف برخی ادعاها، این حزب خواستار افزایش گسترده‌ی توان نظامی آلمان است، در حالی که چپ‌ها بر کاهش تسلیحات تأکید دارند.

نظامی‌گری روزافزون در جامعه – از حمایت مالی راین‌متال از باشگاه فوتبال بروسیا دورتموند (BVB) گرفته تا احتمال بازگرداندن خدمت سربازی اجباری – نیروهای مترقی را تضعیف کرده و تفکرات اقتدارگرایانه را تقویت می‌کند. استاد دانشگاه وابسته به ارتش آلمان، کارلو ماسالا، خواهان یک «نقطه‌ی عطف در تمام ابعاد زندگی» شده است، که چیزی جز عادی‌سازی تدریجی اصل ضدد‌موکراتیک فرمان و اطاعت در ارتش نیست. اما تاریخ به ما نشان داده است: نظامی‌گری دیر یا زود با رشد ملی‌گرایی همراه شده و همواره زمینه‌ساز قدرت‌گیری راست افراطی بوده است.

۷. نظامی‌سازی، تسریع‌کننده‌ی تغییرات اقلیمی

افزایش تسلیحات نه‌تنها خطر جنگ، مرگ، ویرانی و رنج را افزایش می‌دهد، بلکه به تغییرات اقلیمی نیز سرعت می‌بخشد. این که حزب سبزها با چنین روندی همراهی می‌کند، مایه‌ی شرمساری است.

بخش نظامی آلمان، حتی در زمان صلح، سالانه حداقل ۴.۵ میلیون تُن دی‌اکسید کربن تولید می‌کند – معادل آلایندگی حدود یک میلیون خودرو در سال. در عین حال، برنامه‌های تسلیحاتی باعث هدر رفتن منابع ارزشمند اجتماعی در جهت تولید اسلحه و تجهیزات جنگی می‌شود، به‌جای آنکه در راستای یک تحول اجتماعی-بوم‌محور سرمایه‌گذاری گردد.

مثال اخیر در این زمینه: در شهر گورلیتز Görlitz، یک کارخانه‌ی تولید واگن‌های تراموا به کارخانه‌ی تولید تانک تبدیل شد. هرچه بودجه‌ی بیشتری به سمت صنعت نظامی سرازیر شود، چنین مواردی بیشتر تکرار خواهد شد.

۸. فشار از پایین: علیه تسلیحاتی شدن و کاهش خدمات اجتماعی

شکاف بین فقر و ثروت هر روز بیشتر می‌شود و زیرساخت‌های اجتماعی تحت فشار کاهش بودجه قرار دارند. با تمرکز روزافزون ثروت در دستان تعداد کمی از افراد، همزمان «تشنگی» سرمایه برای یافتن بازارهای جدید و فرصت‌های سودآور افزایش می‌یابد، که این امر خطر درگیری‌های نظامی را نیز بیشتر می‌کند.

اکنون زمان آن است که چپ‌ها همراه با جنبش‌های صلح، اعتراضات را به خیابان بیاورند – با استدلال‌های روشن علیه سیاست‌های تسلیحاتی، تا با ایجاد آگاهی، نگرانی‌های عمومی را کاهش دهند. تحت رهبری فریدریش مرتس نه خبری از لغو کلی محدودیت‌های بدهی خواهد بود و نه از یک سیستم مالیاتی عادلانه که ثروتمندان را ملزم به پرداخت سهم منصفانه‌شان کند.

در عوض، یک «تعرفه‌ی نامحدود» برای تسلیحات در نظر گرفته شده است، که تعهدات مالی سنگینی برای آینده به دنبال خواهد داشت. برای جبران این هزینه‌ها، کاهش بیشتر در کمک‌های اجتماعی، مستمری‌ها و سایر مزایای عمومی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود – آن هم در شرایطی که امنیت اجتماعی از پیش تحت فشار است. حتی پیشنهاداتی مطرح شده است که برای جبران هزینه‌های نظامی، یکی از تعطیلات رسمی کارگران حذف شود. بحران اجتماعی و روند فزاینده‌ی نظامی‌سازی دو روی یک سکه هستند.

تاریخ نشان می‌دهد که جنگ‌ها و افزایش تسلیحات نه از بالا، بلکه از سوی مردمی که بار اقتصادی آن را به دوش می‌کشند و نخستین قربانیان جنگ‌ها هستند، متوقف می‌شوند. جنگ و مسابقه‌ی تسلیحاتی هرگز به نفع طبقات فرودست و کارگران نبوده است. اعتراضات اخیر علیه این برنامه‌های نظامی و تظاهرات صلح در ایام عید پاک فرصتی مهم برای نشان دادن مقاومت و به خیابان کشاندن آن است.

 

منبع:

 

https://bookmarks4seo.com/story16297546/%D8%A8%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%AA

https://bookmarkblast.com/story16327065/%D8%A8%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%AA

https://admiralbookmarks.com/story16329635/%D8%A8%DB%8C%D9%86%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%AA

 

 

نقدی برعقلانیت فناوری فئودالی («تکنو- فئودالیسم») – نیولفت ریویو، ترجمه ی: الف. کیوان

 

در سال‌های اخیر، همزمان با گسترش سلطه‌ی شرکت‌های بزرگ فناوری بر اقتصاد و جامعه، برخی نظریه‌پردازان، شرایط کنونی را نه تداوم سرمایه‌داری، بلکه ظهور شکلی تازه از فئودالیسم می‌دانند؛ چیزی که به آن (فئودالیسم  فناورانه Techno-Feudalism )  گفته می‌شود. این مفهوم، تلاش دارد توضیح دهد که چگونه غول‌های فناوری همچون گوگل، آمازون، متا و مایکروسافت، فراتر از قواعد بازار آزاد عمل می‌کنند و شبیه اربابان زمین‌دار قرون وسطی، دسترسی کاربران به داده‌ها و اطلاعات را کنترل می‌کنند. اما آیا این تفسیر درست است؟ یا همچنان درون چارچوب سرمایه‌داری با همان سازوکارهای قدیمی اما با ابزارهای جدید قرار داریم؟  «مترجم»

***

ابتدا با خبر جالبی! شروع می کنیم . دوران ممنوعیت تصور پایان سرمایه‌داری—که فردریک جیمسون در دهه ۱۹۹۰ به آن اشاره کرده بود—بالاخره به پایان رسیده است. رکود چند دهه‌ای قدرت تخیل نیروهای مترقی تمام شده. به نظر می‌رسد تجسم گزینه‌های نظام‌مند جایگزین حالا بسیار ساده‌تر شده؛ حتی اگر این گزینه‌ها آینده‌هایی تاریک و ویران‌شهری را به تصویر بکشند. چون به‌نظر می‌رسد پایان سرمایه‌داری، آغاز دوران‌هایی تاریک‌تر باشد. سرمایه‌داری متأخر به‌خودی‌خود به اندازه کافی بحران‌زده است؛ با ترکیب انفجاری‌ای از تغییرات اقلیمی، نابرابری فزاینده، خشونت پلیسی و همه‌گیری‌های مرگبار. اما حالا که ویران‌شهرها دوباره به صحنه آمده‌اند، برخی در چپ آرام‌آرام در حال بازنگری در آن گفته مشهور جیمسون هستند: امروز، تصور پایان جهان آسان‌تر است از ادامه سرمایه‌داری به همین شکلی که می‌شناسیم.

خبر نه‌چندان خوب این است که در این تمرین فرضیِ سناریونویسیِ آخرالزمانی، چپ‌ها به سختی می‌توانند خود را از راست‌ها متمایز کنند. در واقع، این دو قطب ایدئولوژیک تقریباً بر سر توصیف مشترکی از واقعیت جدید به توافق رسیده‌اند. برای بسیاری در هر دو اردوگاه، پایان سرمایه‌داری موجود دیگر به معنای طلوع روزی بهتر نیست؛ چه آن روز بهتر دموکراسی سوسیالیستی باشد، چه آنارکو-سندیکالیسم، یا لیبرالیسم کلاسیک «خالص». در عوض، اجماع تازه‌ای شکل گرفته که نظام جدید چیزی جز فئودالیسم نیست—ایسمی که هواخواهان قابل احترام چندانی ندارد. درست است که فئودالیسم نوین امروز با شعارهای جذاب، اپلیکیشن‌های شیک موبایل، و حتی وعده خوشبختی ابدی مجازی در قلمرو بی‌مرز متاورس زاکربرگ عرضه می‌شود. واسال‌هایش هم دیگر ردای قرون وسطایی بر تن ندارند، بلکه تی‌شرت‌های شیک برونلو کوچینلی و کتانی‌های برند گلدن گوس را به تن می‌کنند. بسیاری از طرفداران این نظریه که دوران فئودالیسم نوین در حال ظهور است، معتقدند که این روند با رشد سیلیکون‌ولی همزمان بوده است. از همین رو، اصطلاحاتی مثل «فئودالیسم فناورانه»، «فئودالیسم دیجیتال» و «فئودالیسم اطلاعاتی» به وفور به کار می‌روند. اصطلاح «فئودالیسم هوشمند» هنوز چندان رایج نشده، اما احتمالاً تا آن زمان فاصله زیادی نداریم.

در جناح راست، پرسر و صداترین طرفدار نظریه «بازگشت به فئودالیسم»، جوئل کاتکین، نظریه‌پرداز محافظه‌کار حوزه شهرسازی بوده است. او در کتاب (ظهور فئودالیسم نوین ۲۰۲۰)، قدرت الیگارش‌های تکنولوژیک «وُک» را هدف انتقاد قرار داده است. در حالی که کاتکین از پیشوند «نو» استفاده می‌کند، گلن وایل و اریک پزنر، دو متفکر جوان‌تر با گرایش‌های نولیبرال، در کتاب پر سر و صدای خود( بازارهای رادیکال ۲۰۱۸)، پیشوند «تکنو» را برگزیدند. آن‌ها می‌نویسند: «تکنو-فئودالیسم، رشد فردی را محدود می‌کند، همان‌طور که فئودالیسم، مانع از کسب آموزش یا سرمایه‌گذاری برای بهبود زمین می‌شد.»

برای لیبرال‌های کلاسیک، البته، سرمایه‌داری که توسط سیاست فاسد شده، همواره در آستانه بازگشت به فئودالیسم قرار دارد. اما برخی از جناح راست رادیکال، فئودالیسم نوین را پروژه‌ای می‌دانند که باید آن را پذیرفت. آن‌ها با برچسب‌هایی نظیر «نئو-ریکشن» یا «روشنفکری تاریک» شناخته می‌شوند و بسیاری از آن‌ها به سرمایه‌گذار میلیاردر، پیتر ثیل، نزدیک هستند. یکی از این افراد، کرتس یاروین است؛ تکنولوژیست و روشنفکر نئو-ریکشنری که در همان سال ۲۰۱۰، ایده یک موتور جستجوی نئو-فئودالی به نام Feudl را مطرح کرد؛ نامی که با زیرکی برای آن انتخاب کرده بود.

در جناح چپ، فهرست افرادی که با مفاهیم «فئودالیستی» دست‌کم flirt کرده‌اند، بلند و همچنان در حال گسترش است: یانیس واروفاکیس، ماریانا مازوکاتو، جودی دین، رابرت کاتنر، ولفگانگ استریک، مایکل هادسون و، به طرز طعنه‌آمیزی، حتی رابرت برنر، صاحب‌نظر نامدار «بحث برنر» درباره گذار از فئودالیسم به سرمایه‌داری.

به انصاف باید گفت که هیچ‌یک از آن‌ها تا آن‌جا پیش نمی‌روند که ادعا کنند سرمایه‌داری کاملاً منقرض شده یا این‌که ما به قرون وسطی بازگشته‌ایم. محتاط‌ترهایشان، مثل برنر، مطرح می‌کنند که برخی ویژگی‌های نظام سرمایه‌داری کنونی—رکود طولانی‌مدت، بازتوزیع ثروت به نفع طبقات بالا تحت هدایت سیاست، مصرف تجملاتی آشکار توسط نخبگان همراه با افزایش فقر و فلاکت توده‌ها—یادآور جنبه‌هایی از فئودالیسم پیشین است؛ حتی اگر سرمایه‌داری هنوز هم بی‌چون و چرا بر اوضاع مسلط باشد.

با این حال، علی‌رغم همه این ملاحظات، بسیاری در جناح چپ نمی‌توانند در برابر وسوسه نامیدن سیلیکون‌ولی یا وال‌استریت به‌عنوان «فئودالی» مقاومت کنند؛ درست همان‌طور که بسیاری از تحلیل‌گران نتوانستند در برابر برچسب «فاشیست» زدن به ترامپ یا اوربان خودداری کنند. شاید این مقایسه‌ها از نظر تاریخی سست و ضعیف باشند، اما شرط بر سر آن است که چنین اظهارات تکان‌دهنده‌ای بتواند افکار عمومی خواب‌آلود را از بی‌تفاوتی بیرون بکشد. ضمن این‌که به یک میم خوب هم تبدیل می‌شود! جمعیت گرسنه‌ی Reddit و Twitter عاشقش هستند: یک ویدیوی یوتیوب از گفت‌وگوی واروفاکیس و اسلاوی ژیژک درباره تکنو-فئودالیسم، تنها در سه هفته، بیش از ۳۰۰ هزار بازدید داشت.

زرق‌وبرق فئودالی، شاید راهی رسانه‌پسند برای بازتکرار استدلال‌هایی باشد که پیش‌تر مطرح کرده‌اند. در مورد واروفاکیس، مفهوم «تکنو-فئودالیسم» بیشتر به پیامدهای کلان‌اقتصادی معیوب ناشی از سیاست‌های تسهیل کمّی اشاره دارد؛ یعنی زمانی که بانک‌های مرکزی برای تحریک اقتصاد، حجم عظیمی از پول تازه خلق می‌کنند و با آن دارایی‌های مالی مانند اوراق قرضه را خریداری می‌کنند. این فرآیند به تزریق نقدینگی به بازارهای مالی منجر می‌شود، اما واروفاکیس استدلال می‌کند که این پول اغلب به دست طبقات ثروتمند و شرکت‌های بزرگ می‌رسد و نابرابری اقتصادی را تشدید می‌کند، تا جایی که او آن را نشانه‌ای از ظهور نوعی «فئودالیسم فناورانه» می‌داند.

اما برای مازوکاتو، «فئودالیسم دیجیتال» به درآمدهای بلاعوض و بدون کار مولدی اشاره دارد که پلتفرم‌های فناوری مانند گوگل و فیسبوک از طریق انحصار داده‌ها و دسترسی به بازار کسب می‌کنند. «نئوفئودالیسم» اغلب به‌عنوان راهی برای ایجاد شفافیت مفهومی در پیشرفته‌ترین بخش‌های اقتصاد دیجیتال مطرح می‌شود؛ جایی که حتی درخشان‌ترین ذهن‌های چپ‌گرا هنوز در نوعی تاریکی به سر می‌برند.

آیا گوگل و آمازون را باید سرمایه‌دار دانست؟ یا آن‌طور که برت کریستوفرز در کتاب سرمایه‌داری رانتی Rentier) (Capitalism  مطرح می‌کند، باید آن‌ها را «رانت خوار » دانست؟

اوبر چطور؟ آیا فقط واسطه‌ای است که به‌عنوان پلتفرمی رانتی میان راننده و مسافر قرار گرفته؟ یا این‌که در حال تولید و فروش یک خدمت حمل‌ونقل است؟

این پرسش‌ها بی‌اهمیت نیستند؛ چراکه تعیین‌کننده نحوه‌ی تفکر ما درباره‌ی شکل معاصر سرمایه‌داری‌اند؛ شکلی که به‌شدت تحت سیطره‌ی شرکت‌های فناوری قرار دارد.

ایده‌ی بازگشت فئودالیسم، با نقدهای چپ‌گرایانه‌ای که سرمایه‌داری را به استخراج‌گرایی (extractivism) متهم می‌کنند، هم‌خوانی دارد. اگر سرمایه‌داران امروز، صرفاً رانت خواران تنبل هستند که هیچ سهمی در فرآیند تولید ندارند، آیا سزاوار نیست آن‌ها را به جایگاه اربابان فئودال تقلیل دهیم؟

این استقبال از تصویرپردازی فئودالی، از سوی چهره‌های رسانه‌ای و میم‌پسندِ روشنفکری چپ، همچنان ادامه دارد و نشانی از فروکش کردن ندارد.

اما در نهایت، محبوبیت این «زبان فئودالی» بیش از آن‌که نشانه‌ی مهارت رسانه‌ای باشد، گواهی است بر ضعف نظری. انگار چارچوب نظری چپ دیگر نمی‌تواند سرمایه‌داری را بفهمد، مگر این‌که به زبان اخلاقیِ «فساد و انحراف» متوسل شود.

در ادامه، به برخی از مباحث مهم می‌پردازم که ویژگی‌های متمایزکننده‌ی سرمایه‌داری از شکل‌های پیشین اقتصاد را بررسی می‌کنند—و همچنین ویژگی‌هایی را که عملیات سیاسی-اقتصادی در اقتصاد دیجیتال جدید تعریف می‌کنند—با این امید که نقدی بر عقلانیت تکنو-فئودالی، روشنایی تازه‌ای بر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بیفکند.

منطق فئودالی

جدا از نئواَنتی‌دموکرات‌ها، تقریباً همه کسانی که از اصطلاح «نئو-فئودالیسم» استفاده می‌کنند، آن را چیزی ناپسند و برگشت به گذشته‌ای سرکوب‌گرانه می‌دانند. اما دقیقاً چه چیزی در آن اشتباه است؟ در اینجا، مانند خانواده‌های بدبخت تولستوی، کسانی که با نئو-فئودالیسم مخالفند، هرکدام به نوعی با آن مخالفند. تفاوت‌ها تا حدی از ماهیت مبهم و متنازع اصطلاح «فئودالیسم» خود نشأت می‌گیرند. آیا فئودالیسم یک سیستم اقتصادی است که باید از نظر تولید و قابلیت نوآوری ارزیابی شود؟ یا اینکه یک سیستم اجتماعی-سیاسی است که باید از نظر اینکه چه کسی در آن قدرت را اعمال می‌کند، چگونه و بر روی چه کسانی، سنجیده شود؟ این یک بحث جدید نیست—هم متخصصان قرون وسطی و هم مارکسیست‌ها به خوبی آن را می‌شناسند—اما این ابهامات تعریفی به بحث‌های نوظهور درباره‌ی نئو-و تکنو-فئودالیسم نیز وارد شده است.

برای مارکسیست‌ها، اصطلاح «فئودالیسم» بیشتر به عنوان یک شیوه تولید تعریف می‌شود. به این ترتیب، این مفهوم اصول اقتصادی را مشخص می‌کند که از طریق آن مازاد تولید شده توسط دهقانان—که بخش اصلی اقتصاد فئودالی را تشکیل می‌دهند—توسط اربابان تصاحب می‌شود. البته، دیدن فئودالیسم به عنوان یک شیوه تولید به این معنا نیست که عوامل سیاسی و فرهنگی بی‌اهمیت بوده‌اند. همه دهقانان، زمین‌ها و اربابان یکسان نبودند؛ انواع سلسله‌مراتب‌های چندسطحی و تمایزات پیچیده—که ریشه در منشأ، سنت، مقام و زور داشت—بر روابط نه تنها میان طبقات، بلکه درون خود آن‌ها نیز تأثیر می‌گذاشت. شرایط ممکن فئودالیسم به اندازه شرایط رژیم‌های سرمایه‌داری که پس از آن آمدند پیچیده بودند. برای مثال، طبیعت خاص حاکمیت در فئودالیسم—چنان‌که پری اندرسون تأکید کرده است—بین زمین‌داران پراکنده بود، به جای آنکه در رأس متمرکز باشد، تأثیر زیادی برجای گذاشت. با این حال، در کنار تمام این ظرافت‌ها، برخی از گرایش‌های مهم در سنت مارکسیستی تلاش‌های خود را متمرکز کرده‌اند بر رمزگشایی اصول اقتصادی فئودالیسم، به عنوان کلیدی برای روشن کردن اصول شیوه تولید بعدی آن، یعنی سرمایه‌داری.

در ساده‌ترین نسخه خود، منطق اقتصادی فئودالیسم به این شکل بود: دهقانان دارای ابزارهای تولید خود—ابزار و دام‌ها؛ دسترسی به اراضی مشترک—بودند و بنابراین از استقلال نسبی از اربابان در تولید معیشت خود برخوردار بودند. اربابان فئودالی که انگیزه کمی برای افزایش بهره‌وری دهقانان داشتند، در فرآیند تولید زیاد مداخله نمی‌کردند. مازاد تولید شده توسط دهقانان به طور آشکار از آن‌ها توسط اربابان تصرف می‌شد، که بیشتر از طریق ارجاع به سنت یا قانون صورت می‌گرفت، قانونی که توسط ارباب از طریق تهدید—و غالباً اعمال—خشونت اجرا می‌شد. هیچ تردیدی در مورد ماهیت چنین تصرف مازاد تولیدی وجود نداشت: دهقانان به‌خوبی می‌دانستند که آزاد نیستند. ممکن بود در امور تولید آزادی‌هایی داشته باشند، اما آزادی کلی آن‌ها به‌شدت محدود بود.

نتیجه‌گیری این است که بسیاری از مارکسیست‌ها—که در این مرحله می‌توانیم اختلافات داخلی را نادیده بگیریم—معتقد بودند که درفئودالیسم، ویژگی تصرف مازاد تولید عمدتاً غیر اقتصادی و بیشتر سیاسی هستند؛ کالاها تحت تهدید خشونت از دهقانان تصرف می‌شوند. در مقابل، درسرمایه‌داری، وسایل تصرف مازاد تولید کاملاً اقتصادی هستند: افراد ظاهراً آزاد مجبورند برای بقا نیروی کار خود را در یک اقتصاد پولی بفروشند، جایی که دیگر ابزارهای معیشت را در اختیار ندارند- اما ماهیت استثمارگرانه این قرارداد «داوطلبانه» کاری تا حد زیادی نامرئی باقی می‌ماند. بنابراین، همانطور که از فئودالیسم به سرمایه‌داری حرکت می‌کنیم، تصرف سیاسی مازاد تولید از طریق خشونت جای خود را به استثمار اقتصادی می‌دهد. تمایز بین غیر اقتصادی و اقتصادی- که یکی از بسیاری از دوگانگی‌ها است- نشان می‌دهد که فئودالیسم به عنوان یک مفهوم در اندیشه مارکسیستی تنها زمانی قابل درک است که از دریچه سرمایه‌داری بررسی شود، که معمولاً به عنوان جانشین پیشرفته‌تر، عقلانی‌تر و نوآورانه‌تر آن تصور می‌شود. و در واقع نوآورانه است: چون تنها به وسایل اقتصادی برای تصرف مازاد تولید تکیه می‌کند، دیگر نیازی به دخالت مستقیم در آن بیشتر از حد ضروری ندارد؛ «لویاتان نامرئی» سیستم سرمایه‌داری باقی‌مانده کارها را انجام می‌دهد.

برای بیشتر تاریخ‌نگاران غیر مارکسیست، فئودالیسم نه به عنوان یک شیوه تولید واپس‌گرا، بلکه به عنوان یک سیستم اجتماعی-سیاسی واپس‌گرا شناخته می‌شد که با دوره‌هایی از خشونت‌های خودسرانه و گسترش وابستگی‌ها و پیوندهای شخصی مشخص می‌شد که معمولاً بر اساس مبانی ضعیف مذهبی و فرهنگی توجیه می‌شد. این سیستمی بود که در آن قدرت‌های خصوصی سرکش برتری داشتند. به همین دلیل، در این سنت فکری نسبتاً متنوع، معمول است که فئودالیسم نه با سرمایه‌داری، بلکه با دولت بورژوایی که به قوانین احترام می‌گذارد و آن‌ها را اجرا می‌کند، مقایسه شود. برای یک فرد فئودالی، زندگی در شرایط ناپایدار و تحت ترس از قدرت‌های خودسر خصوصی است؛ لرزیدن از قوانینی که نقشی در ایجاد آن‌ها نداشته و هیچ امکانی برای درخواست تجدید نظر در حکم گناهکارانه‌اش وجود ندارد. برای مارکسیست‌ها، مخالف فرد فئودالی، یعنی دهقان، کارگر کاملاً پرولتاریزه شده در بنگاه‌های سرمایه‌داری است؛ برای غیر مارکسیست‌ها، مخالف او شهروند دولت بورژوایی مدرن است که از مجموعه‌ای از حقوق دموکراتیک تضمین‌شده برخوردار است.

صرف‌نظر از پارادایم، از نظر تئوری باید امکان شناسایی ویژگی‌های کلیدی سیستم فئودالی و بررسی این که آیا ممکن است آن‌ها امروز دوباره ظاهر شوند، وجود داشته باشد. برای مثال، اگر فئودالیسم را به عنوان یک سیستم اقتصادی در نظر بگیریم، یکی از ویژگی‌های آن می‌تواند وجود طبقه حاکمه‌ای باشد که به صورت انگل‌وار از فقر و رنج طبقات تحت سلطه خود بهره‌مند می‌شود و از سبک زندگی لوکسی برخوردار است. اگر آن را به عنوان یک سیستم اجتماعی-سیاسی در نظر بگیریم، شاید ویژگی آن خصوصی‌سازی قدرتی باشد که قبلاً در اختیار دولت بود و حالا از طریق نهادهای غیرشفاف و غیرقابل پاسخگویی پراکنده شده است. به عبارت دیگر، اگر ما بتوانیم فئودالیسم را با یک فرایند خاص مرتبط کنیم، که آن فرایند در حال بازتکرار در دنیای پسافئودالی ماست، باید حداقل قادر باشیم درباره‌ی “فئودالیزه شدن دوباره” جامعه صحبت کنیم، حتی اگر “نئو-فئودالیسم” کاملا قابل رؤیت نباشد.

پیش گامان

حدود شصت سال پیش، هابرماس در کتاب « تحول عرصه عمومی ۱۹۶۲» کار پیشگامی در این حوزه انجام داد. طبق روایت او—که بدون چالش نیست—عرصه عمومی بورژوایی اولیه را می‌توان در کافه‌های لندن مشاهده کرد که مکان‌های مهمی برای توسعه گفتمان رهایی‌بخش بودند. این عرصه عمومی که توسط سرمایه‌داران تحت کنترل قرار گرفته بود، دستورکارهای آن سپس به دستورکارهای صنعت فرهنگ و مجموعه تبلیغاتی آن گره خورد.

در نتیجه، ساختارها و سلسله‌مراتب‌های قدرت خصوصی پیشامدرن دوباره در آنچه که او «فئودالیزه شدن دوباره عرصه عمومی»می‌نامید، بازنمایی شد و فرآیند‌های پیچیده مدرنیته را نشان داد. در حالی که هابرماس در نهایت از مفهوم «فئودالیزه شدن دوباره» فاصله گرفت و ترجیح داد که از اصطلاح «استعمار جهان زیست» استفاده کند، برخی در آلمان اخیراً این مفهوم را دوباره بازیابی کرده‌اند.

در دهه گذشته، جامعه‌شناس مستقر در هامبورگ، زیگهارد نکل، مجموعه‌ای چشمگیر از آثار را تولید کرده است که نشان می‌دهد چگونه گسترش نئولیبرالیسم—آن روان‌کننده بزرگ مدرنیته—منجر به بازظهور اشکال اجتماعی پیشامدرن همچون فقر در کار، توزیع نابرابر ثروت و ظهور اولیگارش‌های جدید شده است. اگرچه نکل به طور مکرر هشدارهای توماس پیکتی در مورد بازگشت « سرمایه‌داری پاتریمونیال»—مفهومی که نزدیک به تخیل «نئوفئودالی»است—را نقل می‌کند، این مفهوم هابرماسی « فئودالیزه شدن دوباره» است که به نکل این امکان را می‌دهد تا این رشته‌های مختلف را کنار هم بگذارد. نکل با ترکیب خلاقانۀ! دیدگاه‌های مارکسیستی و غیرمارکسیستی، استدلال می‌کند که ممکن است شاهد ظهور «سرمایه‌داری مدرن بدون ساختارهای بورژوایی» باشیم و نبود همین ساختارها ممکن است « یک پیش‌نیاز فرهنگی برای پیروزی سرمایه‌داری در قرن بیست و یکم» باشد. بنابراین، نوسازی نئولیبرالی باید نه به عنوان روندی پیشرفته و نه به عنوان روندی واپس‌گرا، بلکه به عنوان پدیده‌ای پارادوکسیکال خوانده شود. برای نکل، فئودالیزه شدن دوباره به گذشته بازنمی‌گردد، بلکه به « یک داینامیک اجتماعی در حال حاضر» اشاره دارد که در آن نوسازی به صورت رد اصول نظم اجتماعی بورژوایی شکل می‌گیرد. در این زمینه، نکل با دیگر جامعه‌شناسان برجسته آلمانی—مانند ولفگانگ کنوبل و هانس یواس—هم‌نظر است که روایت‌های آسمانی از نوسازی را زیر سؤال می‌برند.

استفاده جالبی از واژه « فئودالیزه شدن دوباره»  در آثار نظریه‌پرداز حقوقی فرانسوی، آلن سی پیو دیده می‌شود. در کتاب‌های (Homo Juridicus ۲۰۰۵)  و  (Governance by Numbers 2015)، سی پیو نئولیبرالیزه شدن و دیجیتالی شدن را به عنوان دو عامل اصلی «فئودالیزه شدن دوباره» معرفی می‌کند. هدف از این کار شوکه کردن نیست، بلکه پیچیده‌تر کردن تحلیل‌های ساده و پیش‌پاافتاده‌ای است که در مورد تغییرات اجتماعی داریم. سی پیو می‌نویسد که اگرچه جهان به دوران قرون وسطی بازنمی‌گردد، مفاهیم حقوقی فئودالیسم ابزارهای بسیار خوبی برای تحلیل تحولات گسترده‌ موسسات در زیر عنوان انتقادی «جهانی‌شدن» فراهم می‌آورد.»

مفهوم کلیدی در فلسفه حقوقی سی پیو، تمایز بین «حکومت توسط انسان‌ها»، که ویژگی دوران فئودالی است و با وابستگی‌های شخصی و پیوندهای تابعیت مشخص می‌شود و «حکومت توسط قانون»، که دستاورد دولت بورژوایی است که خود را به عنوان ضامن حقوق و مجری قوانین بی‌طرف و عینی معرفی می‌کند—است. زیرا دولت برخی حوزه ها را برای قراردادهای خصوصی به رسمیت نشناخت و آن‌ها را در برابر محاسبات فایده‌گرایانه غیرقابل دسترسی کرد، یک مقدار عزت‌نفس برای همه شهروندان در محیط کار و خارج از آن، صرف‌نظر از تفاوت‌های قدرت و ثروتشان فراهم می‌آورد. به این معنا که نئولیبرالیسم به‌جای آنکه برخی بخش‌ها را از خصوصی‌سازی محفوظ نگه دارد، آن‌ها را به فرآیند خصوصی‌سازی وارد می‌کند.

از نظر سی پیو، دیجیتالی شدن باعث سرعت گرفتن روندی به اسم «بازفئودالیسم» می‌شود. چون مردم را وارد شبکه‌هایی می‌کند که قدرت و آزادی آن‌ها بستگی به جایگاهشان نسبت به دیگر افراد در این شبکه دارد.

در دولت بورژوایی، شهروندان به طور اصولی از همه حقوق برخوردارند، مهم نیست به چه گروه یا اجتماعی تعلق دارند.

اما آیا این موضوع در جامعه شبکه‌ای امروز هم صادق است؟ جامعه‌ای که اعتبار آنلاین و امتیازهای دیجیتال افراد، بر نحوه برخورد نهادها با آن‌ها تأثیر می‌گذارد؛ حتی ممکن است خودشان از این موضوع خبر نداشته باشند.

در این میان، با اینکه درباره «فئودالیسم نو» زیاد صحبت می‌شود، نقدهای دقیق نکل و سی پیو هنوز هم حرف‌های مهمی برای گفتن دارند—هرچند کمتر کسی که وارد این بحث‌ها شده، واقعاً آن‌ها را خوانده است.

بحث‌های امروزی معمولاً به نکات ظریف و تناقض‌های موجود در مدرنیزاسیون نئولیبرالی که این دو نفر مطرح کرده‌اند، توجهی نمی‌کنند.

گاهی به هابِرماس جوان هم اشاره می‌شود—مثلاً اینکه اگر او بگوید این وضعیت شبیه فئودالیسم است، دیگر کسی مخالفتی ندارد— ولی بیشتر این اشاره‌ها سطحی‌اند و کسی عمیق وارد بحث نمی‌شود.

برنر یا والرشتاین؟

اما چه پیش‌فرض‌های فکری، در میان جریان‌های فکری چپ امروز، باعث می‌شوند ایده‌ای مثل «فئودالیسم نو» اصلاً قابل تصور باشد؟

در نهایت، این ادعا که سرمایه‌داری به نوعی دارد به عقب برمی‌گردد، استدلالی عجیب به نظر می‌رسد و نیاز به درک خاصی از پویایی‌های سرمایه‌داری دارد—هم از فعالیت‌ها و روندهایی که واقعاً «سرمایه‌دارانه» هستند، و هم از آن‌هایی که قطعاً این‌طور نیستند.

این پیش‌فرض‌ها دقیقاً چه هستند؟

در اینجا می‌توانیم به مناقشات پیشین درباره ماهیت انتقال از فئودالیسم به سرمایه‌داری در درون سنت مارکسیستی بازگردیم. دو راه متناقض برای تفکر در این زمینه وجود دارد. یکی از این دیدگاه‌ها، سیستم سرمایه‌داری را تنها به‌وسیله پویایی‌های درونی‌اش، نظیر رقابت و استثمار، می‌بیند، و سلب مالکیت سیاسی را به‌طور قاطع خارج از مرزهای آن در نظر می‌گیرد. طبق این برداشت، انباشت سرمایه تنها از طریق «روش‌های» اقتصادیِ «پاک» تصرف مازاد تولید، به پیش می‌رود. وجود فرآیندهای جانبی تسهیل کننده سلب مالکیت، همچون خشونت، نژادپرستی، تصاحب و کربن‌سازی، انکار نمی‌شود، اما این‌ها باید به‌عنوان عوامل غیرسرمایه‌داری و اضافی از تحلیل کنار گذاشته شوند؛ شاید این فرآیندها به برخی از سرمایه‌داران در تلاش‌های فردی‌شان برای تصاحب ارزش اضافی کمک کرده باشند، اما آن‌ها در روند انباشت سرمایه به‌عنوان یک کل جای نمی‌گیرند. به عبارت دیگر، هیچ «قانون حرکتی» از سرمایه وجود ندارد که بتوان آن‌ها را از آن استنباط کرد. در این نگاه، حتی اگر «نیروی اجباری حوزه “سیاسی” در نهایت برای حفظ مالکیت خصوصی و قدرت تصاحب ضروری باشد، نیاز “اقتصادی” فوریت‌هایی را فراهم می‌کند که کارگر را مجبور می‌کند تا کار مازاد را به سرمایه‌دار منتقل کند.»

گزینه‌ی دیگر، که تحلیلی پیچیده‌تر ولی از نظر شهودی قانع‌کننده‌تر است، این است که اذعان کنیم سرمایه‌داری—حداقل سرمایه‌داری تاریخی که ما می‌شناسیم، نه سرمایه‌داری خالص مدل‌های انتزاعی—بدون همه این فرآیندهای جانبی غیرقابل تصور است. نیازی نیست که مرکزی بودن استثمار در سیستم سرمایه‌داری را انکار کنیم تا ببینیم چطور نژادپرستی یا پدرسالاری به ایجاد شرایط ممکن شدن آن کمک کرده‌اند. آیا سیستم سرمایه‌داری در شمال جهانی همانطور که امروز توسعه یافته، می‌توانست به همین شکل پیشرفت کند اگر منابع ارزان از جنوب جهانی به‌طور سیستماتیک تصاحب نمی‌شد؟ برخلاف استثمار نیروی کار، این پویایی‌های تاریخی—و معاوضه‌های موجود در آن‌ها—نمی‌توانند به یک فرمول مرتب تقلیل یابند، که در نوشته‌های خود مارکس، تصمیم یک شرکت برای اتوماسیون نیروی کارش را توصیف می‌کند. اما این پیچیدگی‌ها باعث نمی‌شود که این فرآیندها واقعی‌تر یا بی‌اهمیت‌تر در شکل‌گیری سرمایه‌داری تاریخی باشند.

تفاوت‌های میان این رویکردها در دو مناظره برجسته و تعیین‌کننده پارادایم درباره ریشه‌های سرمایه‌داری و ماهیت انتقال از فئودالیسم به سرمایه‌داری بروز کرد. نخست مناظره داب–سویی‌زی در دهه ۱۹۵۰ و سپس مناظره برنر در دهه‌های ۱۹۷۴–۸۲ که تاریخ‌نگاران مارکسیست و غیرمارکسیست را در ترکیب‌های مختلف در مقابل یکدیگر قرار داد و درباره اهمیت نسبی سیستم جهانی تجارت در حال گسترش سریع در مقابل تغییرات روابط طبقاتی و زمین‌داری، ابتدا در انگلستان، به‌عنوان عوامل اصلی پیدایش سرمایه‌داری بحث کردند. این بحث‌ها شامل شاخه‌های جالبی بود. یکی از این شاخه‌ها برای درک بنیادهای نظری فرمول‌بندی‌های جدی‌تر فرضیه تکنو-فئودالیسم اهمیت ویژه‌ای دارد: مرکزیت «انباشت اولیه سرمایه» در ریشه‌ها و همچنین توسعه‌های بعدی سرمایه‌داری.

در برخی از روایت‌های مارکسیستی، از جمله روایت ایمانوئل والرشتاین، «انباشت اولیه» به استفاده از ابزارهای غیر اقتصادی و سیاسی برای تصاحب و انتقال مازاد تولید، تحت عنوان «مبادله نابرابر»، از سرزمین‌های فقیرتر به سرزمین‌های ثروتمندتر اشاره دارد—یا همان‌طور که والرشتاین بیان کرده است، از حاشیه به مرکز. ریشه‌های سرمایه‌داری بدون در نظر گرفتن این توانایی مرکز برای تصاحب مازاد تولید کل اقتصاد جهانی قابل درک نیست. این همان چیزی است که توضیح می‌دهد چرا سرمایه‌داری در جایی که رشد کرد، به‌وجود آمد و شکوفا شد. استثمار کارگران برای تولید ارزش افزوده، که هرگز به‌طور کامل به طبقه پرولتاریا تعلق نگرفته است، بدون شک باعث افزایش ثروت سرمایه‌داران در مرکز شده، اما این تنها بخشی از ماجراست.

بنابراین، تمرکز صرف بر استثمار و نادیده گرفتن این واقعیت که پویایی مرکز-پیرامونِ “مبادله نابرابر” و “انباشت اولیه” همچنان امروز وجود دارد، به معنای درک نادرست از ماهیت سرمایه‌داری است.

برنر تحلیل والرشتاین را با اتهام تکنولوژی‌گرایی (تکنو-دترمینیسم) نقد کرد و روابط طبقاتی و نقش «مازاد کار نسبی»، یعنی افزایش بهره‌وری، به‌عنوان ویژگی‌ای سیستماتیک از سرمایه‌داری را نادیده گرفت. برنر استدلال کرد که روایت‌های مبادله‌ای والرشتاینی، بخشی از مارکسیسم نئو-اسمیتی هستند که مفهوم «انباشت اولیه سرمایه» را به درستی درک نکرده‌اند. به گفته مارکس، این مفهوم باید به‌عنوان فرآیند «جداسازی تولیدکننده از وسایل تولید» فهمیده شود، که درب را برای کار دستمزدی و استثمار باز کرد و جایگزین تصرف کالاهای آماده توسط دهقانان نیمه‌مستقل شد. این جدایی در نتیجه تغییرات در روابط طبقاتی و جابجایی حقوق مالکیت اتفاق افتاد و ارتباط زیادی با مبادله نابرابر یا تجارت جهانی نداشت. به گفته برنر در مقاله‌ای بعدی، مرحله‌ای که به‌عنوان «انباشت اولیه سرمایه» شناخته می‌شود، چیزی جز «به‌وجود آوردن روابط اجتماعی-مالکانه که سرمایه را می‌سازد» نبود. این قطعاً با استفاده از زور و خشونت همراه بود. اما نقش انباشت اولیه بسیار محدود بود؛ فرآیندهای آن نباید با فرآیندهای انباشت سرمایه‌داری پس از انباشت اولیه اشتباه گرفته شود.

آن نقش محدود چه بود؟ 

به گفته‌ی برنر، «انباشت اولیه سرمایه» صرفاً برای فروپاشی «وحدت ساختاری» سیاسیِ زمین، نیروی کار و فناوری به کار رفت؛ وحدتی که ویژگی نظام فئودالی بود و مانع از آن می‌شد که این سه عامل اساسی تولید به شکل مؤثرتری به کار گرفته شوند—و این مسئله می‌توانست زمانی اصلاح شود که این عوامل در فرآیند سودآور سرمایه‌داری جای می‌گرفتند. به بیان ساده‌تر، تحلیل برنر از فئودالیسم چنین نشان می‌داد که این نظام به همه انگیزه می‌داد که کم‌کاری کنند. در نبود فشارهای رقابتی بازار، نیازی به نگرانی درباره‌ی عقلانی‌سازی روند تولید وجود نداشت. انباشت اولیه به آن آرمان‌شهر تنبلی پایان داد و رقابت‌محور بودن و «اراده برای بهبود»ی را به همراه آورد که ویژگی شاخص سرمایه‌داری است.

یک نگاه سطحی به «سرمایه»، جلد اول، با این حال، ابهام بیشتری را در مورد موضوع انباشت اولیه نشان می‌دهد، بیش از آنچه برنر در ابتدا بیان کرده بود. فصل ۲۶، جایی که مارکس برداشت ساده‌انگارانه آدام اسمیت از «انباشت پیشین» را نقد می‌کند، قطعاً ادعاهای برنر را تأیید می‌کند (برنر هم به‌خوبی از این بخش برای نقد والرشتاین استفاده کرده است). اما سپس، در فصل ۳۱، مارکس نکته‌ای بیان می‌کند که بسیار هم‌راستا با خط تحلیلی خود والرشتاین است؛ جایی که به‌طور مشهور می‌نویسد :

«کشف طلا و نقره در آمریکا، نابودی، برده‌سازی و دفن شدن بومیان در معادن، آغاز فتح و غارت هند شرقی، تبدیل آفریقا به یک شکارگاه تجاری برای شکار سیاه‌پوستان، شروع درخشان دوران تولید سرمایه‌داری را اعلام کرد. این رویدادهای ایدئال‌گونه، مهم‌ترین لحظات انباشت اولیه هستند.»

کشف طلا و نقره در قاره آمریکا، ریشه‌کن‌سازی، به بردگی گرفتن و به اعماق معادن فرستادن جمعیت بومی، آغاز فتح و غارت هند شرقی، و تبدیل آفریقا به شکارگاه وسیعی برای شکار تجاری سیاه‌پوستان، همه و همه نویدبخش سپیده‌دم گلگون دوران تولید سرمایه‌داری بود. این رخدادهای به ظاهر شاعرانه، محرک‌های اصلی انباشت اولیه سرمایه به شمار می‌آیند.

این فصل هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد درباره‌ی پیوند پیچیده‌ای که میان خشونت اعمال‌شده به نام انتقال اجباری و خاستگاه‌های سرمایه

واریز اعتبار کالابرگ الکترونیکی به حساب سرپرستان خانوار‌ها

 

 

 

مرحله اول طرح کالابرگ الکترونیکی با واریز اعتبار به حساب سرپرستان خانوارهای دهک‌های درآمدی اول تا سوم آغاز شد.

به گزارش گروه اجتماعی، مرحله اول طرح کالابرگ الکترونیکی با واریز اعتبار به حساب سرپرستان خانوار تحت پوشش سازمان‌های حمایتی (بهزیستی و کمیته امداد) شامل خانوار‌های دهک‌های درآمدی اول تا سوم آغاز شد. این طرح با هدف حمایت از معیشت خانوار‌های مشمول و تقویت سبد غذایی دهک‌های اول تا هفتم اجرا می‌شود. بر این اساس، دهک‌های اول تا سوم به ازای هر نفر 500 هزار تومان و دهک‌های چهارم تا هفتم به ازای هر نفر 350 هزار تومان اعتبار دریافت خواهند کرد. این اعتبار برای خرید 11 قلم کالای اساسی شامل اقلامی از گروه‌های لبنیات، پروتئین و خواربار اختصاص می‌یابد.

بیشتر بخوانید

درباره ویژگی‌های طرح کالابرگ الکترونیک آمده است:

- مشمولان طرح کالابرگ الکترونیکی می‌توانند متناسب با نیازشان کالا‌های تعیین‌شده را (حداقل سه نوع کالای مختلف) خریداری کنند.

- محدودیتی در مقدار خرید هر کالا و نشان تجاری خاصی وجود ندارد، در صورت خرید بیش از سقف اعتبار تخصیصی، مابه‌التفاوت هزینه باید توسط خریدار پرداخت شود.

- مشمولان می‌توانند خرید‌های خود را در چند نوبت انجام دهند و نیازی به استفاده از کل اعتبار در یک مرحله نیست.

- اعتبار طرح کالابرگ الکترونیکی تا پایان خرداد ماه سال 1404 قابل استفاده و برداشت است.

- خریداران می‌توانند محصولات تولیدکنندگان مختلف را از گروه‌های کالایی مدنظر انتخاب کنند.

طرح کالابرگ الکترونیکی در بیش از 230 هزار فروشگاه عمده، خرد و 13 فروشگاه زنجیره‌ای (افق کوروش، اتکا، ترقی، جانبو، دیلی مارکت، رفاه، گندم، محسن، مینومارت، هایپراستار، هایپرفامیلی، هفت و وال‌مارکت) اجرا می‌شود. علاوه بر این، خرید اینترنتی از طریق «اسنپ‌مارکت» و «دیجی‌کالا» نیز امکان‌پذیر است.

مشمولان این طرح می‌توانند برای مشاهده فروشگاه‌ها و اطلاع از مانده اعتبار خود، اپلیکیشن «شما» را از خدمات‌دهندگانی، چون «بازار»، «مایکت» دریافت و نصب کنند.

همچنین امکان استعلام مانده اعتبار از طریق کد دستوری #1463*500* فراهم شده است. مرکز تماس 021-6369 آماده پاسخگویی به سؤالات و درخواست‌های مشمولان طرح است.

وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای هموطنان پیامکی مبنی بر افزایش یا برداشت اعتبار یا لینک برنامه ارسال نمی‌کند. به هموطنان توصیه می‌شود از ورود به لینک‌های نامعتبر پرهیز کنند.

تاکنون 2 میلیون سرپرست خانوار از اعتبار کالا برگ الکترونیکی خود استفاده کرده‌اند.

 

منبع:

 

https://getsocialpr.com/story16706334/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://bookmarklinking.com/story1663764/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://bookmarkspedia.com/story1636687/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

 

آتش‌بس غزه| ماجرای مذاکرات بی‌سابقه حماس و آمریکا در قطر

 

افشای مذاکرات مستقیم میان آمریکا و حماس، تهدیدات تکراری ترامپ علیه حماس، درخواست اروپایی‌ها برای پایان دادن به محاصره غزه و محکومیت طرح ترامپ برای آوارگی مردم غزه توسط سازمان‌های بین‌المللی، از تحولات بارز روز چهل و هفتم آتش‌بس در غزه است.

به گزارش گروه بین‌الملل، در چهل و هفتمین روز از اجرای توافق آتش بس در نوار غزه و در حالی که پنج روز از پایان مرحله اول این توافق می‌گذرد و هنوز چشم اندازی برای ورود به مرحله دوم دیده نشده است، پرونده آتش بس وارد یک تونل ناشناخته شده و مشخص نیست که سرنوشت این توافق به کجا خواهد انجامید.

در این میان «استیو ویتکف» فرستاده ویژه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به منطقه از رژیم صهیونیستی خواسته تا سفر بعدی او به منطقه آتش بس را حفظ کند. این در حالی است که سفر فرستاده ترامپ به منطقه بارها به تعویق افتاده است.

افشای جزئیات مذاکرات مستقیم حماس و آمریکا

اما از مهم‌ترین تحولات امروز باید به افشای مذاکرات آمریکا با حماس اشاره کنیم.

در این زمینه یک منبع برجسته در جنبش حماس جزئیات مذاکراتی را که اخیراً میان این جنبش و نماینده دولت آمریکا در دوحه انجام شده است، فاش کرد.

این منبع حماس که نام خود را اعلام نکرد، در گفتگو با العربی الجدید اظهار داشت: مذاکرات مستقیم که با حضور «آدام بولر» فرستاده دونالد ترامپ در امور اسرا انجام شد، بلافاصله بعد از صحبت‌های ترامپ در دو هفته قبل در خصوص ابراز حسن نیت حماس برای آزادی آن دسته از اسرایی که تابعیت آمریکایی دارند، صورت گرفت.

بر این اساس، بعد از درخواست ترامپ از حماس جهت نشان دادن حسن نیت خود و همزمان با آغاز مذاکرات، حماس «سگوی دکل چن» اسیر اسرائیلی که تابعیت آمریکایی داشت را در میان سه اسیر در دور ششم مرحله اول تبادل اسرا آزاد کرد.

این منبع حماس تاکید کرد: در جریان مذاکرات، جنبش حماس پیشنهاد یک توافق جامع را داده که بخش اصلی آن مربوط به توقف کامل جنگ است. اسیرانی هم که آمریکا خواستار آزادی آنها شد، نظامیانی هستند که از مراکز نظامی ارتش صهیونیستی به اسارت مقاومت درآمدند و غیرنظامی نیستند و در مراکز شهری نبودند. تعداد این اسرا 4 تا 6 نفر است.

وی افزود: اقدام دولت ترامپ در نوع خود اولین تلاش‌های آمریکا در این زمینه به شمار نمی‌رود و پیش از این دولت جو بایدن، رئیس جمهور سابق آمریکا هم بعد از اینکه متوجه شد در سایه کارشکنی‌های بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی امکان رسیدن به توافق آتش بس وجود ندارد، به دنبال یک توافق جزئی برای آزادی اسرایی بود که تابعیت آمریکایی داشتند.

این در حالی است که وب سایت آمریکایی آکسیوس شب گذشته به نقل از دو منبع آگاه فاش کرد که مذاکرات مستقیم و بی‌سابقه‌ای طی هفته‌های اخیر میان حماس و آمریکا برای آزادی اسرای آمریکایی از غزه و همچنین دستیابی به توافق گسترده‌تر برای توقف جنگ که تضمین کننده آزادی همه بازداشت شدگان باشد انجام شده، اما هنوز توافقی حاصل نشده است.

روزنامه عبری جروزالم پست هم به نوبه خود به نقل از منابع ناشناس، انجام این گفتگوها میان حماس و آمریکا را تایید و تاکید کرد که آدام بولر با نماینده حماس ملاقات کرده است. مذاکرات میان آنها در درجه اول متمرکز بر آزادی اسرای آمریکایی بود؛ هرچند که شامل آزادی همه اسرا نیز می‌شد. مذاکرات میان نماینده آمریکا و حماس، راه را برای آغاز مذاکرات درباره مرحله دوم توافق آتش بس در غزه هموار می‌کند.

تهدیدات تکراری ترامپ علیه حماس

ترامپ بار دیگر تهدیدات خود علیه حماس را تکرار کرده و گفت که اگر حماس اسرا را آزاد نکند، هیچکس در این جنبش در امان نخواهد بود.

رئیس جمهور آمریکا با تاکید بر حمایت همه جانبه این کشور از رژیم صهیونیستی، گفت که واشنگتن همه نیازهای نظامی اسرائیل را برای پایان دادن به ماموریت علیه حماس تامین خواهد کرد. رهبران حماس باید غزه را ترک کنند و این آخرین هشدار است.

وی همچنین ادعاهای خود را خطاب به مردم غزه تکرار کرده و اظهار داشت: آینده زیبایی در انتظار شماست، اما نه در صورتی که «گروگان‌ها» (اسرای اسرائیلی) را نگه دارید، اگر گروگان‌ها آزاد نشوند جهنم به پا خواهد شد.

 

منبع:

 

https://bookmarkport.com/story17901557/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://bookmarkbirth.com/story15805547/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://bookmarkloves.com/story18068611/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

 

 

تعطیلی پنج‌شنبه به ۱۴۰۴ موکول شد/ تعطیلی شنبه‌ها منتفی است

 

بررسی لایحه افزایش تعطیلات پایان هفته در کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی به اتمام رسیده است و رئیس و سخنگوی هیئت رئیسه مجلس گفتند که بررسی این لایحه در جلسه علنی در سال آینده انجام می‌شود.

به گزارش خبرنگار پارلمانی، موضوع تعطیلات شنبه‌ها یا پنج‌شنبه‌ها در ماه‌های اخیر در افکار عمومی و فضای رسانه‌ای مطرح شده است، در ادامه به فراز و فرودهای این موضوع می‌پردازیم؛

افزایش تعطیلات پایان هفته از آنجا آغاز شد که دولت سیزدهم در لایحه‌ای درخواست افزایش تعطیلات آخر هفته از یک روز به دو روز را مد نظر قرار داد و این لایحه به مجلس شورای اسلامی یازدهم رفت؛ بعد از بحث و بررسی‌های کمیسیون اجتماعی مجلس یازدهم، نمایندگان صرفاً با موضوع افزایش تعطیلی آخر هفته موافقت کردند و اختیار آن را به دولت سپردند تا «پنج‌شنبه» و یا «شنبه» را تعطیل کند.

سپس این مصوبه به شورای نگهبان رفت و شورا نیز مقرر کرد که باید در متن مصوبه، روزِ تعطیلی مشخص شده باشد، سپس کمیسیون اجتماعی مجلس یازدهم اعلام نظر کرد که با تعطیلی روز شنبه موافقت دارد و مصوبه مجدداً به شورای نگهبان فرستاده شد. شورای نگهبان بعد از بررسی‌های این مصوبه، نسبت به تعطیلی روز شنبه ایراد گرفت و مصوبه مجدداً به مجلس یازدهم بازگشت. با توجه به پایان عمر مجلس یازدهم، بررسی این لایحه و مصوبه به مجلس دوازدهم موکول شد.

به گزارش تسنیم، کمیسیون اجتماعی مجلس دوازدهم چند وقت پیش این موضوع را بررسی کرد و جهت تأمین نظر شورای نگهبان، با تعطیلی روز «پنج‌شنبه» اعلام موافقت کرد، البته این مصوبه باید به صحن علنی مجلس برود تا نمایندگان نیز درباره آن اظهار نظر کنند، پس از آن نیز مصوبه مجدداً برای بررسی از نظر انطباق با شرع و قانون اساسی به شورای نگهبان خواهد رفت.

* لایحه تعطیلی پنج‌شنبه‌ها رفع ایراد شد

ولی داداشی سخنگوی کمیسیون اجتماعی در گفت‌وگو با تسنیم درباره بررسی لایحه در کمیسیون برای رفع ایراد شورای نگهبان گفت: شورای نگهبان به مصوبه مجلس یازدهم ایراد گرفته بود که به مجلس عودت داده شد و مجلس هم به کمیسیون عودت داد و ما هم در کمیسیون رفع ایراد کردیم و این رفع ایراد در صحن مجلس قرار است مطرح و مصوب شود.

* توضیحات قالیباف درباره افزایش تعطیلات

بنابر این گزارش، با توجه به اتمام ارزیابی و تصویب این لایحه در کمیسیون اجتماعی، موضوع بررسی آن در جلسه علنی مطرح است که محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس دوازدهم بهمن ماه و در نشست با فعالان اقتصادی استان یزد، در پاسخ به سؤالی درباره افزایش تعطیلات پایان هفته گفت: این لایحه در دستور کار قرار دارد و نهایت تا دو ماه آینده این موضوع در مجلس شورای اسلامی به نتیجه می‌رسد و تعیین تکلیف خواهد شد.

عباس گودرزی، عضو کمیسیون اجتماعی و سخنگوی هیئت رئیسه مجلس نیز درباره بررسی لایحه افزایش تعطیلات پایان هفته گفت: لایحه مذکور در کمیسیون اجتماعی نهایی شده و به تصویب اعضا رسیده است و هیچ نظر دیگری اعمال نخواهد شد، از سوی دیگر بر اساس قانون، چون این لایحه ارجاعی از سوی شورای نگهبان است در صحن علنی مجلس نیز به بحث گذاشته نخواهد شد و صرفاً تعطیلی پنج‌شنبه و کاهش ساعات کاری از 44 به 40 ساعت رأی‌گیری خواهد شد.

همچنین سخنگوی هیئت رئیسه مجلس درباره زمان بررسی این لایحه در جلسه علنی اظهار کرد: لایحه افزایش تعطیلات آخر هفته با توجه به لوایح و طرح‌هایی که در نوبت رسیدگی در جلسه علنی قرار دارد، احتمالاً تا پایان سال و نهایت در ابتدای سال آینده بررسی خواهد شد.

علی بابایی‌، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس هم دراین‌باره گفت: کار کمیسیون اجتماعی درباره لایحه افزایش تعطیلات پایان هفته و کاهش ساعت کاری کارکنان در هفته به اتمام رسیده است و هیئت رئیسه مجلس باید درباره زمان بررسی آن در جلسه علنی، تصمیم بگیرد.

وی درباره مصوبات کمیسیون متبوعش درباره این لایحه ادامه داد: با مصوبه اعضا روز پنج‌شنبه به‌عنوان دومین روز تعطیلات آخر هفته مشخص شده است، همچنین با کاهش ساعت کاری در هفته به 40 ساعت موافقت کردیم و در زمان حاضر منتظر هستیم که لایحه افزایش تعطیلات آخر هفته در دستور کار جلسه علنی مجلس قرار گیرد و این موضوع تعیین تکلیف شود.

 

منبع:

 

https://socialistener.com/story1655286/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://socialinplace.com/story1609940/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://socialicus.com/story1590138/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

 

 

بابایی: افزایش حقوق کارگران باید حداقل ۴۰ درصد باشد

 

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی بر لزوم افزایش حقوق کارگران متناسب با نرخ تورم و سبد معیشت تأکید کرد.

«علی بابایی» رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی، با اشاره به افزایش حقوق کارگران، اظهار داشت: افزایش حقوق کارگران باید با توجه به نرخ تورم و سبد معیشت آنها انجام شود؛ زیرا سفره کارگران مانند سایر اقشار جامعه تحت تأثیر نوسانات تورم قرار می‌گیرد.

وی تأکید کرد که افزایش حقوق کارگران نباید صرفاً بر اساس دایره تورم یا سبد معیشت باشد، بلکه باید به چالش‌های اقتصادی کشور، عرضه و تقاضای نیروی کار و سایر عوامل اقتصادی نیز توجه شود.

بابایی افزود: اگر به یک کارگر 15 میلیون تومان حقوق داده شود، این پیام به جامعه منتقل می‌شود که نیروی کار جدید نیز باید با همین میزان حقوق استخدام شود. این موضوع می‌تواند باعث شود کارگران به جای تمرکز بر یک شغل تمام‌وقت، به دنبال شغل‌های پاره‌وقت دیگر بروند، که این امر به نفع کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی که با مشکلات اقتصادی مواجه هستند، نخواهد بود.

وی همچنین خاطرنشان کرد: مشکلاتی مانند تسهیلات بانکی، تورم، مقررات گمرکی و سیاست‌های ضد تولید نیز باید مورد توجه قرار گیرند، اما اولویت اول باید تأمین معیشت کارگران باشد.

بابایی با اشاره به نرخ تورم حدود 35 تا 38 درصد، گفت: افزایش حقوق کارگران باید حداقل 40 درصد باشد تا بتواند بخشی از فشارهای اقتصادی را کاهش دهد.

وی تأکید کرد که کارگران با حقوق زیر 50 میلیون تومان باید حداقل با افزایش 35 درصدی حقوق دریافت کنند تا استانداردهای اولیه زندگی آنها تأمین شود.

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس در پایان گفت: در کنار افزایش حقوق، بهره‌وری نیروی کار نیز باید در ساختار اقتصادی کشور مورد توجه قرار گیرد تا تعادل لازم بین درآمدها و هزینه‌های زندگی کارگران برقرار شود.

 

منبع:

 

https://techonpage.com/story1594032/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://infopagex.com/story1548189/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

https://thesocialvibes.com/story1663202/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D9%84

 

 

گزارش وزیر علوم از اقدامات صورت‌گرفته در حادثه کوی به مجلس

 

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گفت: روز گذشته گزارشی از اقدامات خود را برای پیشگیری از تکرار حادثه کوی دانشگاه به اطلاع نمایندگان رساندیم.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه «حسین سیمایی صراف» وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در حاشیه هفتمین اجلاس رؤسای دانشگاه‌های سطح یک ایران و روسیه در جمع خبرنگاران درباره بازدیدهای روز گذشته‌اش از برخی دانشگاه‌ها و خوابگاه‌ها برای ایجاد تدابیر ویژه امنیتی برای تأمین امنیت دانشجویان گفت: روز گذشته برای اینکه نشان دهم چقدر این موضوع برای ما مهم است از دانشگاه شریف و دانشگاه امیرکبیر تا محل خوابگاه‌ها پیاده رفتم و از خوابگاه‌ها، کوچه‌ها و معابر عمومی بازدید کردم. نامه‌ای هم به همه رؤسای دانشگاه‌های کشور ارسال و تأکید کردیم که مانند جلساتی که ما با مراجع ذی‌ربط برگزار کردیم برگزار کنند تا دیگر شاهد تکرار حادثه غم‌باری مثل تکرار حادثه امیرمحمد عزیز خالقی نباشیم.

بیشتر بخوانید

وی درباره جلسه روز گذشته‌اش در کمیسیون آموزش تحقیقات مجلس گفت: جلسه دیروز، جلسه بسیار خوب و هم‌دلانه‌ای بود. گزارشی از حادثه تلخی که برای فرزند عزیز دانشگاهی‌مان رخ داده مطرح و اقدامات خود را برای پیشگیری از تکرار این حادثه به سمع و نظر نمایندگان عزیز رساندیم. نمایندگان در مجموع از اقداماتی که انجام شده رضایت داشتند.

خواهان گسترش روابط علمی با کشورهای مختلف هستیم

سیمایی در ادامه درباره اجلاس رؤسای دانشگاه‌های ایران و روسیه گفت: پیام این اجلاس این است که علم مرز ندارد و بی‌انتهاست. همه ما نیازمند به همکاری‌های بین‌المللی هستیم. خوشبختانه بین ایران و روسیه سالهاست که همکاری‌های علمی و پژوهشی برقرار است و این اجلاس را یک گام مؤثری می‌دانیم.

وزیر علوم با اشاره به اینکه تمام اهتمام خود را بر این قرار دادیم که دیپلماسی خود را با کشورهای آسیای میانه، منطقه خلیج فارس و خاورمیانه فعال کنیم، افزود: بر این اساس، طرح مشترک با روسیه داریم. پروژه‌های مشترک فراوانی بین ایران و روسیه در حوزه‌های مختلف انرژی و محیط زیست داریم. برای مثال تفاهم‌نامه‌ها درباره تبادل استاد و دانشجو، پروژه‌های فنی و قراردادهای علمی و فناوری در حوزه‌های صنعت، انرژی و محیط زیست داریم. خواهان این هستیم که این روابط گسترش پیدا کند.

 

منبع:

 

https://socialclubfm.com/story6220260/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

https://sociallawy.com/story6026481/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

https://sound-social.com/story5897575/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

 

 

بقائی: در سطح عالی در مراسم تشییع پیکر نصرالله شرکت می‌کنیم

سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان درباره رایزنی ایران و لبنان در خصوص اتفاقات اخیر گفت: ما در سطح عالی در مراسم تشییع پیکر سید حسن نصرالله شرکت خواهیم کرد.

به گزارش خبرنگار حوزه سیاست خارجی، اسماعیل بقائی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در نشست خبری هفتگی خود با اصحاب رسانه، پاسخگوی سؤالات خبرنگاران شد.

بقائی در ابتدا با قدردانی از ملت ایران برای مشارکت بسیار عالی در راهپیمایی 22 بهمن، گفت: امیدواریم که بتوانیم قدردان و خدمتگزار خوبی برای ملت ایران باشیم.

وی درباره اتفاقات اخیر در حوزه دیپلماسی گفت: در جریان رفت‌وآمدهای دیپلماتیک هستید، آقای عراقچی امروز در عمان هستند، اجلاس کشورهای حاشیه خزر نیز در تهران در حال برگزاری است و همچنین سفر وزیر خارجه سودان به تهران را داریم.

بدون امنیت امکان توسعه پایدار وجود نخواهد داشت

سخنگوی وزارت امور خارجه در خصوص حضور عراقچی در عمان و سخنرانی در نشست اقیانوس هند گفت: این اجلاس مهم بود. گردهمایی کشورهای حاشیه اقیانوس هند فرصت و سکویی است برای رایزنی درباره راه‌های تقویت روابط و تعاملات. ما نزدیک 5 هزار کیلومتر خط ساحلی داریم و این ساحل دروازه ورود ما به دنیا است و برای ما اهمیت دارد.

در سال‌های اخیر توجه ویژه‌ای به توسعه مکران از طریق تصویت اقتصاد بومی و تکمیل راهگذرهای بین‌المللی و تقویت شبکه ریلی شده است. ما نیازمند سرمایه گذاری داخلی و خارجی هستیم و از این رویدادهای بین‌المللی برای تبیین مواضع خودمان جهت تقویت امنیت منطقه‌ای استفاده می‌کنیم. بدون امنیت، امکان توسعه پایدار وجود نخواهد داشت. بازخوردهای ما مثبت بوده است. امیدواریم این گام به عنوان یکی از مجموعه تدابیری که دستگاه دیپلماسی برای گسترش روابط با کشورهای پیرامونی برداشته، کمک کننده باشد.

 

 

منبع:

 

https://socialmarkz.com/story6219673/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

https://socialmphl.com/story17694772/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

https://sparxsocial.com/story6048526/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B4%D8%B1%D8%B7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86

 

استفاده از سرریز فناوری‌های دفاعی برای رفع مشکل‌های متنوع کشور

 

سخنگوی دولت گفت: نمایشگاه توسعه همکاری‌های دفاعی در راستای اجرای ماده ۱۰۲ قانون برنامه هفتم توسعه برگزار شده است که سرریز فناوری‌های دفاعی برای رفع مشکل‌های متنوع کشور را ارائه کرده‌اند.

به گزارش، فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران اظهار کرد: در جشنواره فیلم فجر تنها فیلم زیبا صدایم کن را دیدم.

وی افزود: نمایشگاه توسعه همکاری‌های دفاعی در راستای اجرای ماده ۱۰۲ قانون برنامه هفتم توسعه برگزار شده است و سرریز فناوری‌های دفاعی برای رفع مشکل‌های متنوع کشور را ارائه کرده‌اند و در این نمایشگاه نشان می‌دهیم که می‌توانیم به سایر حوزه‌های زیرساختی کشور که غیرنظامی هستند کمک کنیم.

سخنگوی دولت به مصوبه دولت در رابطه با جبران خسارت ناشی از برف سنگین ۱۴۰۱ در چهارمحال و بختیاری اشاره کرد و گفت: موضوع دیگر اصلاح آئین نامه‌ای بود که در راستای قانون بودجه ۱۴۰۳ صورت گرفت همچنین راجع به واردات خودروهای نو و کارکرده تصمیم گرفتیم اصلاح کردیم که سن خودرو کمتر از ۵ سال و میزان کارکرد آن را به کار گروه‌های تخصصی ارجاع می‌دهیم.

مهاجرانی در ادامه توضیحاتش عنوان کرد: در راستای قانون برنامه هفتم توسعه و برای رفع چالش و گلوگاه‌های فناورانه دستگاه‌های اجرایی و در راستای داخلی‌سازی با همکاری معاونت علمی و فناوری و اقتصادی دانش بنیان ریاست جمهوری استفاده از ظرفیت صندوق توسعه و نوآوری همواره ۱۰ درصد از نیازها باید داخلی‌سازی شود.

وی به تهاتر بانک‌های تجارت و ملت اشاره کرد و افزود: این مصوبه را تصویب کردیم. کنسولگری مان در ازمیر در ترکیه را جابجا کردیم، وزارت خارجه به دلیل ملاحظات این موضوع را پیشنهاد داده بود.

سخنگوی دولت همچنین به گزارش خزانه‌داری در رابطه با نظم بخشی دولت اشاره کرد و گفت: امیدواریم هرچه زودتر شاهد نظم بخشی حداکثری در حوزه بودجه کشور باشیم.

مهاجرانی در رابطه با واکنش دولت نسبت به اظهارات ترامپ گفت: سیاست‌های خارجی و سیاست‌های بین‌المللی ما همواره بر روی اصول مستحکمی پایدار بوده است و سه اصل ثابت عزت، حکمت و مصلحت در رأس کارهای وزارت امور خارجه است.

وی در رابطه با واردات خودرو و نظر مجمع تشخیص مصلحت نظام در این خصوص نیز گفت: دولت به دنبال این است که منافع مردم به صورت حداکثری لحاظ شود.

سخنگوی دولت در رابطه با لایحه مشاغل حساس گفت: دولت پیشتر لایحه‌ای را در رابطه با تابعیت قهری فرزندان مسئولان شاغل در مشاغل حساس ارائه کرده بود. جزئیات این موضوع را باید از معاونت حقوقی ریاست جمهوری جویا شوید.

 

منبع:

 

https://digibookmarks.com/story16379718/1xyek

https://bookmarkuse.com/story16241623/1xyek

https://bookmarktune.com/story16338069/1xyek

 

ماجرای برومند و بابک ادامه دارد؛ تشویق عوامل «زیبا صدایم کن» توسط خانواده‌هایشان!

 

پنجمین روز چهل و سومین جشنواره فیلم فجر نیز سپری شد و در این روز معاون اول رئیس جمهور و سخنگوی دولت با حضور در جشنواره به پرسش درباره پرونده قضایی تشکیل‌شده برای ۲ هنرمند سینما پاسخ دادند.

به گزارش، روز سه‌شنبه ۱۶ بهمن و در پنجمین روز چهل و سومین جشنواره فیلم فجر فیلم‌های «اشک هور» مهدی جعفری در نوبت ۱۰، «دست تنها» امیرحسین ثقفی در نوبت ۱۳، «خاتی» احمد رفیع‌زاده در نوبت ۱۶ و «زیبا صدایم کن» رسول صدرعاملی در نوبت ۱۹ برای منتقدان و اصحاب رسانه اکران شدند.

پنجمین روز چهل و سومین جشنواره فیلم فجر نیز به زنده‌یاد رضا داوودنژاد تقدیم شد.

روز حضور مسئولان در فیلم فجر

در پنجمین روز جشنواره چهل و سوم فیلم فجر محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور، فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت و نادره رضایی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالن همایش‌های برج میلاد حضور پیدا کردند.

ماجرای برومند و بابک ادامه دارد؛ تشویق عوامل «زیبا صدایم کن» توسط خانواده‌هایشان!

محمدرضا عارف و فاطمه مهاجرانی بعد از تماشای فیلم «زیبا صدایم کن» رسول صدرعاملی در میان خبرنگاران حضور پیدا کردند و به پرسش‌های آنها پاسخ دادند. اصلی‌ترین و پرتکرارترین پرسشی که از این مسئولان پرسیده شد درباره ماجرای تشکیل پرونده قضائی برای مرضیه برومند و رضا بابک، ۲ هنرمند با سابقه و شناخته شده بابت حواشی رخ داده در مراسم افتتاحیه چهل و سومین جشنواره فیلم فجر بود.

پرطرفدارترین غرفه این روزهای فیلم فجر!

فارغ از غرفه‌هایی که نوشیدنی و خوراکی رایگان ارائه می‌دهند و همیشه پرطرفدار هستند اما غرفه‌ای که از ابتدای چهل و سومین جشنواره فیلم فجر در کاخ جشنواره توجه همگان را به خود جلب کرد و به یکی از پرطرفدارترین غرفه‌های کاخ تبدیل شد، غرفه متعلق به راهنمایی و رانندگی است که به صورت رایگان و با ارائه گواهی‌نامه موتورسیکلت کلاه ایمنی موتورسواری را در اختیار متقاضیان قرار می‌دهد.

این روزها در اکثر اوقات در سالن همایش‌های برج میلاد می‌توانید شاهد تردد افرادی باشید که جعبه کلاه ایمنی به دست و لبخندی از سر خوشحالی بر لب دارند و به دیگران نیز پیشنهاد می‌کنند که از این فرصت طلایی استفاده کنند!

روزی که نسبتاً شلوغ سپری شد

سالن همایش‌های برج میلاد در روز ۱۶ بهمن روز نسبتاً شلوغی را سپری کرد و اکثر فیلم‌های اکران‌شده در این روز با استقبال مخاطبان همراه شدند که نقطه اوج این وضعیت در اکران فیلم «زیبا صدایم کن» صدرعاملی مشاهده شد. استقبال از این فیلم به حدی بود که درهای بالکن سالن نیز باز شد تا علاقه‌مندان از صندلی‌های این فضا نیز برای تماشای فیلم استفاده کنند.

 

منبع:

 

https://hotbookmarkings.com/story16426572/1xyek

https://extrabookmarking.com/story16350953/1xyek

https://enrollbookmarks.com/story16333171/1xyek

 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد